وب نوشته های محسن نیک نژاد



امروز به وبلاگ سر زدم و متوجه شدم که حدود ده ماهه که اینجا نیومدم!

تصمیم گرفتم وبلاگ رو با عکسی که دو سال پیش گفتم به روز کنم.

این عکس رو تو محوطه دانشگاه تربیت مدرس گرفتم و برام تداعی گر ساختن در تاریکی و به دور از هیاهو و شلوغی های روزمره بود.

 


چند روزی است که کتاب کم عمق ها را دست گرفته ام.

 

موضوع اصلی کتاب بررسی تاثیر اینترنت و فضای دیجیتال بر مغز ماست. قبل تر از این از نظریات افراد مختلفی در مورد تاثیر تکنولوژی های جدید بر نحوه تفکر انسان را شنیده بودم و این کتاب را در ادامه آن مطالعه می کنم. در دنیایی که خواه یا ناخواه زندگیمان آمیخته با اینترنت است مطالعه چنین کتابی که می تواند باعث استفاده آگاهانه تر ما از ابزارهای جدید شود بسیار ارزشمند است.

 

مترجم کتاب امیر سپهرام است و نشر مازیار آن را منتشر کرده است. از طریق این لینک می توانید کتاب را تهیه کنید.

 

کتاب کم عمق ها

 

در ادامه مطلب قسمتی از مقدمه مترجم را با هم میخوانیم: 

ادامه مطلب

الان که به این وبلاگ نگاه می کنم می بینم که در سال گذشته آن طور که باید پیش نرفته ام، نه این که تنبلی کرده باشم و یا وقتم را هدر داده باشم بلکه تعداد فعالیت های مختلف مانع آن شد تا آن طور که باید در زمینه های مورد نظرم فعالیت کنم. به قول یکی از دوستان،  من در چندین جبهه در حال جنگ هستم! 

 

عمیقا معتقدم که هر پدیده و رویدادی حاصل یک روند است و روندها در طول زمان شکل می گیرند و آینده را می سازند، به همین دلیل فکر می کنم در سال جدید اتفاق عجیب و غریبی نخواهد افتاد ولی امیدوارم بتوانم روند زندگی ام را به سمت مورد نظرم هدایت کنم. 

برای این کار اولین کاری که می کنم "هرس کردن خودم است."

 

 

همه زوائد را حذف می کنم، گوشی ام را خلوت می کنم، کتابخانه ام را خلوت می کنم، حساسیتی برای حذف کردن فایل هایی که شاید سال هاست با آن ها کاری نداشته ام و فقط به دلیل این که روزی به دردم خواهد خورد نخواهم داشت، در "نه" گفتن به پیشنهاد ها و درخواست های دیگران راحت تر هستم و امیدوارم که بتوانم بر روی زمینه های واقعا مورد نیازم متمرکز شوم و توجهم را مدیریت کنم.

 

سال گذشته همین موقع به لطف محمدرضا شعبانعلی عزیز برای دوازده ماه آینده خودم ت گذاری هایی را انجام دادم، در تحقق آن کاملا موفق نبودم ولی وجود آن ها نیز خالی از لطف نبود، حداقل فایده آن این بود که امسال با دید بهتری به دوازده ماه آینده نگاه می کنم.

 

پس پیش به سوی روزهای آتی و "هرس کردن" :)


معمار

.

.

.

من بارها این کلمات را در گوگل جستجو کرده ­ام و طبق معمول به یک متن مشخص رسیده­ ام که در تمام سایت­های فارسی زبان کپی شده ­اند و به صورت کلی به فعالیت های حرفه معماری پرداخته­ است، ولی هیچوقت به صورت جزیی مطلب خوبی در این باره به زبان فارسی پیدا نکردم، تا این که این پست را خواندم و برایم بسیار جالب و مفید بود. فکر کردم شاید برای دیگران هم جالب باشد تا بدانند که واقعا یک شاغل در حرفه معماری ممکن است به چه کاری مشغول باشد به همین خاطر تصمیم گرفتم تا آن مطلب را ترجمه و منتشر کنم البته این مطلب نوشته یک معمار اهل آمریکاست و ممکن است برای کشور ما کاملا صادق نباشد همچنین در این مطلب تعداد کمی از وظایف محوله به معماران با جزییات توضیح داده­ شده­اند و ممکن است کسی را پیدا کنید که حرفه­اش معماری باشد ولی کار دیگری (به غیر از موارد زیر) را انجام دهد. با همه این تفاسیر خواندن این مطلب خالی از لطف نیست:

"یک روز آلیس به چند راهی در جاده رسید و گربه­ای را روی درخت دید. او از گربه پرسید از کدام راه باید بروم؟ و پاسخ شنید که کجا می­خواهی بروی؟ آلیس جواب داد که نمی ­دانم! گربه گفت: پس مهم نیست از کدام مسیر بروی!"

-          آلیس در سرزمین عجایب نوشته لوییس کارول

مسیر

ادامه مطلب

بهداشت، ایمنی و محیط زیست

 

 

چند روزی می شد که مسئول ایمنی و بهداشت کارگاه جناب مهندس خیری مرتب به من می گفت که مهندس باید در دوره ایمنی شرکت کنی. و خب چون دوره ها معمولا وقت گیر هستند و حوصله سَر بَر هر بار به بهانه ای از خجالتش در می آمدم و راه خودم را می رفتم، تا این که یک روز بالاخره گفت مهندس امروز حتما بیا کانکس من برای دوره ایمنی، پرسیدم چقد طول می کشد گفت حدود نیم ساعت، خلاصه قبول کردم و رفتم. همین که نشستم چند برگ فرم شرکت در دوره ایمنی گذاشت روی میز و گفت تا شروع می کنیم این ها را امضا کن. من مشغول شدم به امضا کردن و جناب خیری شروع کرد به ارائه دوره ایمنی به بنده، در ادامه کلماتش رو واژه به واژه برای شما نقل می کنم:

مهندس خیری: "به نام خدا، دوره ایمنی رو شروع می کنیم، البته برای این دوره نیاز به ویدئو پروژکتور هست و از اونجایی که امکانات ما این جا کمه نمی تونیم اون طور که باید مطالب رو منتقل کنیم فقط مهندس حواست باشه توی کارگاه حتما از کفش و کلاه ایمنی استفاده کنی. "  

 

 

[سُـــــــکـــــــوت ]

 

من (در حالی که هنوز چند تا امضا از برگه ها باقی مونده بود سرم را بالا آوردم و پرسیدم): "همین؟!!"

مهندس خیری: "بله، فقط اون فرم ها رو امضا کن که برای بایگانی احتیاج داریم."

 

و نهایتاً بعد از گذراندن دوره ایمنی پنج دقیقه ای و امضا کردن چند برگه که در آن ها متعهد شده بودم که دوره ایمنی را گذرانده ام و مم هستم تمام موارد ایمنی در کارگاه را رعایت کنم و عواقب پیشامد های احتمالی بر عهده خودم است از کانکس جناب مهندس خیری خارج شدم.

 

پی نوشت: کلاه زردی که در عکس مشاهده می کنید هدیه ی زیباییست که از عزیزی گرفته ام و خیلی به آن علاقه دارم :)


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله چیزها وقت سفارت آمریکا|درارمنستان وبلاگ سون چت | وبلاگ پشتبانی سون چت | سون چت امیرحسین عمرانی پوشت یک وبلاگ فیک می باشد... با سپاس فراوان مکانیکی سیار تعمیرکار سیار خودرو تولید ملی اخبار اطلاعات و ورزش حوزه علمیه امام صادق (علیه السلام ) قزوین